گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه واژه معنی ور و ور کردن ور و ور کردن . [ وِ رُ وِ ک َ دَ ](مص مرکب ) پرحرفی کردن . سخنان پوچ و بیهوده گفتن . ویس و رامین ویس و رامین . [ س ُ ] (اِخ ) نام دو تن از عشاق معروف افسانه ای و نام داستان آنان . این افسانه ٔ ایرانی از قدیمترین زمانها موجود بوده و پهل... نام و نشان نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هویت . عنوان . اسم و رسم : که دانست نام و نشان فرودکز او شاه را دل بخواهد شخود. فردوسی .بپر... مل و مردنی مل و مردنی . [ م ِ ل ُ م ُ دَ ] (ص مرکب ) آدم ضعیف و رنجور. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). ناچار و چار ناچار و چار. [ رُ ] (ق مرکب ) خواه و ناخواه : اگر باز گردی ز راه ستورشود بید تو عود ناچار و چار. ناصرخسرو.از این بند و زندان بناچار و چارهمان ... نازک و نرم نازک و نرم . [ زُ ک ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نرم و نازک . نازپرورده .حساس . زودرنج . رجوع به نرم و نازک شود : کاین هوا خشک و این زمین... نرم و نازک نرم و نازک . [ ن َ م ُ زُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) لطیف و ظریف . رجوع به نازک شود. نان و پنیر نان و پنیر. [ ن ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، مختصر غذا. غذای اندک و مختصر. غذائی ساده و به دور از تکلف : نان و پنیری با هم خور... نشست و خفت نشست و خفت . [ ن ِ ش َ ت ُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مصاحبت . مؤانست . هم نشینی : آن را که به سرش در خرد باشدبا دیو نشست و خفت چون د... نشست و خیز نشست و خیز. [ ن ِ ش َ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) نشست و خاست . نشست و برخاست . معاشرت . مصاحبت . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ ۱۰۹ صفحه ۱۱۰ از ۲۱۵ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود