گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه واژه معنی آموزش و پرورش این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ارتوز و پروتز این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. حاشا و انکار حاشا و انکار. «حاشا کردن» و «انکار کردن» هر دو یک معنی را دارا هستند. رجوع شود به حاشا (بخصوص به امثال این واژه) بی بند و بار بی بند و بار (بَ دُ) (ص مر.) لاابالی، بی قید. فرهنگ فارسی معین. بی کم و کاست بدون دخل و تصرف قرطو و قراطیا به سریانی حسک است . تالک و انواعش تالک. با توجه به ترکیب کانی شناسی، درجه خلوص، وجود ناخالصی مختلف و نوع ناخالصی ها و کاربرد، تالک انواع مختلفی دارد که به شرح زیر میباشد: •تالک T... لوگوس و میتوس بنا بر نخستین نوشته های یونانی میتوس به معنی «واژه، فکر، روایت» و نیز به معنی «بیان، پیام، داستان و گزارش» است. از همان کهن ترین شواهد تفاوت ظریفی میا... آنکه و آن که آنکه/ آن که: هنگامی که [که] در آنکه حرف ربط باشد، سر هم نوشته می شود. مانند: به شکر آنکه شکفتی به کام بخت ای گل*** نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار؛ ولی ... منابع و ماخذ منابع به کتاب ها، مقاله ها، پایان نامه ها و گفتارهایی گفته می شود که پژوهشگر یا نویسنده مطالبی از آنها را به صورت نقل قول غیر مستقیم آورده و یا از آنه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ صفحه ۱۳۲ از ۲۱۴ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ ۱۳۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود