گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۳ ثانیه واژه معنی تنها و یگانه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. پیسوار و بیده این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. انگاره و خرد این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. یاجوج و ماجوج این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. عرصه و اعیان عرصه در لغت، به معنای میدان یا زمین و اعیان به معنی قابل مشاهده، ظاهر و آشکار می باشد. درحقوق، به زمین ملک، عرصه و به ساختمان ساخته شده بر روی آن،&nbs... هزار و یک شب هزار و یک شب مجموعهای از داستانهای افسانهای قدیمی هندی ، ایرانی و عربی است که به زبانهای متعددی منتشر شدهاست. شروع داستان به نقل از پادشاهی اس... جیلیز و ویلیز . آموزش و پرورش این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ارتوز و پروتز این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. حاشا و انکار حاشا و انکار. «حاشا کردن» و «انکار کردن» هر دو یک معنی را دارا هستند. رجوع شود به حاشا (بخصوص به امثال این واژه) تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ صفحه ۱۳۲ از ۲۱۷ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ ۱۳۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود