گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۲ ثانیه واژه معنی انجر و منجر انجر و منجر. [ اَ ج َ رُ م َ ج َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع در تداول عامه ، کشاکش . کش مکش . (یادداشت مؤلف ). اصول و فروع اصول و فروع . [اُ ل ُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ در هر دانشی اصول عبارت از قواعد اساسی و بنیادی و فروع شاخه ها و مسائل فرعی آن میباش... اصول و کچول اصول و کچول . [ اُ ل ُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنبانیدن سرین در رقص . (آنندراج ). اکبر و ناکوه اکبر و ناکوه . [ اَ ب َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 180تن و آب آن از چشمه است . محصول عمده ٔ آن... چار و ناچار چار و ناچار. [ رُ ] (ق مرکب ،اتباع ) خواه و ناخواه . طوعاً ام کرهاً : چاره آن شد که چاروناچارش مهربانی بود سزاوارش .نظامی . جفر و جامعة جفر و جامعة. [ ج َ رُ م ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به جامعة شود. جنگ و گریز جنگ و گریز. [ ج َ گ ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) کر و فر. جره و فامور جره و فامور. [ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت قشقایی فارس است . رجوع به جره و جغرافیای غرب ایران ص 111 شود. چرب و چیلی چرب و چیلی . [ چ َ ب ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) چیزی که آلوده به چربی یا روغن باشد. رجوع به چرب و چیل شود. چرب و نرمی چرب و نرمی . [ چ َ ب ُ ن َ ] (حامص مرکب ) چربی و نرمی . ملاطفت و مهربانی . تواضع و فروتنی . || تملق و چاپلوسی . زبان بازی .اظهار عجز و فروتنی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ ۱۲۶ صفحه ۱۲۷ از ۲۱۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود