اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه
- فلان و بهمان ؛ فلان و بهمدان . فلان کس و فلان کس . فلان و بیسار. (فرهنگ فارسی معین ) : فلان و بهمان گویی که توبه یافته اند چه مانع است مرا، من فلان ...
منطقه حفاظت‌شده بوزین و مرخیل (به کردی: بۆزین و مەرەخێڵ) منطقه‌ای حفاظت‌شده و نمونه گردشگری[۱] در شهرستان پاوه و جوانرود از توابع استان کرمانشاه است ک...
رُمولوس و رِموس (به لاتین: Romulus - Remus) برپایهٔ اسطوره‌های رومی دو برادر بنیادگذار شهر رم بودند. پدربزرگ این دو کودک نومیتر برادر آمولیوس و پادشاه...
همتای پارسی ترکیب: معانی و بیان، واژه ی هونیبیش hunibish می باشد به معنی خوب نوشتن که از دو بخش ساخته شده است: 1ـ پیشوند اوستایی هو به معنی خوب 2ـ و ن...
در کون و فساد (به یونانی: On Generation and Corruption- Περὶ γενέσεως καὶ φθορᾶς) (به انگلیسی: On Generation and Corruption) رساله‌ای فلسفی از ارسطو ا...
خونین و مالین : [عامیانه، اصطلاح] زخمی، خونی شده. "دائی شکری وقتی از قهوخانه بیرون آمد بارش سبک شده بود. او زده بود. دائی رحمن را خوب زده بود وخو...
نهار و ناشتا. [ ن َ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) صبح هیچ نخورده . (یادداشت مؤلف ).
نیست و نابود. [ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) به کلی از میان رفته . (یادداشت مؤلف ). معدوم .- نیست و نابود شدن ؛ به کلی از میان بشدن . (یاد...
نه و نو کردن . [ ن َ وُ ک َ دَ] (مص مرکب ) در تداول ، نپذیرفتن . قبول نکردن . امتناع نمودن . انکار کردن . ابا نمودن . (یادداشت مؤلف ).
واسقود و غامه . [ دُ م َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی واسکو دو گاما. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و واسکو دو گاما شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.