گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۲ ثانیه واژه معنی تاراغ و توروغ تاراغ و توروغ . [ راغ ْ غ ُ ] (اِ صوت ، از اتباع ) آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد. صدایی که از بهم کوفتن دو چیز حادث شود و موجب ناراحتی ان... پی و پا درست پی و پا درست . [ پ َ / پ ِ ی ُ دُ رُ ] (ص مرکب ) دارای بنیادی استوار. پشت و رو کردن پشت و رو کردن . [ پ ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقلوب کردن . منقلب کردن . برگرداندن جامه بصورتی که رو پشت و پشت رو شود. پر ناز و غمزه پر ناز و غمزه . [ پ ُ زُ غ َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) که ناز و غمزه ٔ بسیار دارد. پر شاخ و برگ پر شاخ و برگ . [ پ ُ خ ُ ب َ ] (ص مرکب ) ۞ که شاخ و برگ بسیار دارد . پر و بال زدن پر و بال زدن . [ پ َ رُ زَ دَ ] (مص مرکب ) پرپر زدن .دست و بال زدن مرغ . و نفرینی است : پر و بال بزنی ! پر و بال زده پر و بال زده . [ پ َ رُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نفرینی است . کج و لوس شدن کج و لوس شدن . [ ک َ ج ُ ل َ / لو ش ُ دَ ] (مص مرکب )فالج پیدا آمدن یا تغییر شکل دادن پاره ای از روی یابدن . کج شدن دهان و دست بر اثر عار... کش و قوز رفتن کش و قوز رفتن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کش و قوس رفتن . (یادداشت مؤلف ). عالی و جمالی عالی و جمالی . [ وَ ج َ ] (اِخ ) جزء طائفه ٔ هفت لنگ از ایل بختیاری ایران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 5). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵۱ ۱۵۲ ۱۵۳ ۱۵۴ ۱۵۵ صفحه ۱۵۶ از ۲۱۴ ۱۵۷ ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود