گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه واژه معنی کم و بیش گشتن کم و بیش گشتن . [ ک َ م ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کم و زیاد شدن : چو روزی نخواهد کم و بیش گشت نشاید به همت کم اندیش گشت . امیرخسرو.پس زانو من... علی نظر و عمارت علی نظر و عمارت . [ ع َ ن َ ظَ رُ ع ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چای باسار، بخش پلدشت ، شهرستان ماکو. دارای 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه... قرص گرم و سرد قرص گرم و سرد. [ ق ُ ص ِ گ َم ُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نیرین است که آفتاب و ماه باشد. (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ). غلط و واغلط دادن غلط و واغلط دادن . [ غ َ طُ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلطانیدن از پهلویی به پهلویی . رجوع به غلط و واغلط شود. فهلیان و ممسنی فهلیان و ممسنی . [ ف َ ن ُ م َ م َ س َ ] (اِخ ) یکی از بخش های چهارگانه ٔ شهرستان کازرون که در جنوب غربی بخش اردکان و در مغرب شهرستان بهبه... گیج و گنگ شدن گیج و گنگ شدن . [ ج ُ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و بیزبان شدن . سرگشته و خاموش گشتن . لیسار و هره دشت لیسارو هره دشت . [ رُ هََ رِ دَ ] (اِخ ) نام یکی ازدهستانهای بخش مرکزی شهرستان طوالش و هم نام دو آبادی بدانجا. این دهستان بین هشتپر و خطب... له و لورده شدن له و لورده شدن . [ ل ِ هَُ ل َ وَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت له شدن . خرد و خاکشی شدن . له و په شدن . یأجوج و مأجوج یأجوج و مأجوج . [ ی َءْ ج ُ م َءْ ] (اِخ ) نوعی از خلقند، کسائی مهموز نمی داند هردو را الف زاید می گوید مشتق از یجج و مجج و در قرأت رؤبة آ... هاج و واج کردن هاج و واج کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرگردان کردن . متحیر کردن . || بازداشتن . || گیج کردن . || درمانده کردن . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶۹ ۱۷۰ ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ صفحه ۱۷۴ از ۲۱۵ ۱۷۵ ۱۷۶ ۱۷۷ ۱۷۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود