گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه واژه معنی سلبیه و ایجابیه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. عموم و خصوص مطلق این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بسامان و بهنجار در نظریۀ کوانتمی میدان معادل با normal ordered یا Wick ordering می باشد. هنگامی که حاصل ضرب عملگرهای آفرینش و نابودی به گونه ای نوشته شود که همۀ عملگر... سیر آفاق و انفس این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مغلوب و رام کردن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. الحق و الانصاف الحق و الانصاف . [ اَ ح َق ْ ق ُ وَل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) حق و داد. حقیقت و عدالت . || (ق مرکب ) در تداول عامه ، براستی و از روی انصاف . راست... اﷲ و لبیک کردن اﷲ و لبیک کردن . [ اَل ْ لا هَُ ل َب ْ ب َ / ب ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) تضرع و زاری کردن . و رجوع به لبیک شود. ان کان و لابد ان کان و لابد. [ اِ کان َ وَ ب ُدْ دَ ] (ع جمله ٔ شرطیه ، ق شرطی ) در صورت لزوم . در صورت ناچاری . اگر چاره ای نیست . ای داد و بیداد ای داد و بیداد. [ اَ / اِ دُ ] (ترکیب عطفی ، صوت مرکب ) شبه جمله ، برای اظهار حسرت و پشیمانی . باد و برف آوردن باد و برف آوردن . [ دُ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از امر محال انجام دادن : همه کارهای شگرف آوردچو خشم آورد باد و برف آورد.فردوسی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ ۱۷۴ ۱۷۵ صفحه ۱۷۶ از ۲۱۵ ۱۷۷ ۱۷۸ ۱۷۹ ۱۸۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود