گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه واژه معنی کیانیان و پیشدادیان نگاه کنید به: پیشدادیان و کیانیان در همین لغتنامه معنای مصدری و محصولی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. زین الدینی و زرتشتی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. چهار محال و بختیاری استان چهارمحال و بختیاری یکی از استانهای ایران است. مرکز این استان شهرکرد است. بر اساس آخرین تقسیمات سیاسی کشور، استان چهار محال وبختیاری دارای 7 شهر... نظام بهداشت و درمان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. شاهنشاه زند و اوستا شاهنشاه زند و اوستا. [ هََ هَِ زَ دُ اَ وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب باشد. (از برهان قاطع). یعنی آفتاب چه جمله گرمی از او مت... زبان شکسته و بسته زبان شکسته وبسته . [ زَ ن ِ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ وُ ب َ ت َ / ت ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان شکسته بسته : من خود اندیشناک پیوسته زین زبان شکس... ذوالعشیر و ذوالعشیرة ذوالعشیر و ذوالعشیرة. [ ذُل ْ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) موضعی است به صمان و در آن قلّه ای است بلند برآمده . || موضعی است به سواد ینبع، میان مکّه... ذات الرحم و الصفاق ذات الرحم و الصفاق . [ تُرْ رَ ح ِ م ِ وَص ْ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) بیماری التهاب رحم و صفاق . ۞ پوست و استخوان شدن پوست و استخوان شدن . [ ت ُ اُ ت ُ خوا / خا ش ُ دَ ] (مص مرکب )سخت لاغر و نزار شدن . سخت نزار و نحیف و مهزول شدن . || یک پوست و استخوان شدن ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۹۴ ۱۹۵ ۱۹۶ ۱۹۷ ۱۹۸ صفحه ۱۹۹ از ۲۱۵ ۲۰۰ ۲۰۱ ۲۰۲ ۲۰۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود