اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
نان و نمکدان شکستن . [ ن ُن َ م َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از حرام خواری کردن . (برهان قاطع). حرام نمکی کردن . (فرهنگ رشیدی ). نان خوردن...
لاتثنی الا و قدتثلث . [ ت ُ ث َن ْ نا اِل ْ لا وَ ق َ ت ُ ث َل ْ ل َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) هیچ دوئی نیست که سه نشود.
مجدالملة و کهف الامة. [ م َ دُل ْ م ِل ْ ل َ وَ ک َ فُل ْ اُم ْ م َ ] (اِخ ) لقب مجدالدولةبن فخرالدوله ٔ دیلمی . رجوع به رستم بن علی و رستم بن ف...
علی الرأس و العین . [ ع َ لَرْ رَ س ِ وَل ْ ع َ ](ع ق مرکب ) بر سر و بر چشم . بچشم . بطور شادمانی و شعف و میل . (ناظم الاطباء). ازروی میل و ...
عظیم الترک و التبت . [ ع َ مُت ْ ت ُ ک ِ وَت ْ ت ُب ْب َ ] (اِخ ) لقب ملک ختن بوده است . (حدود العالم ).
عالاف و علوف املایی نادرست است. آلاف و الوف دو کلمه عربیند هر دو به معنی هزاران، و در تداول عامه به معنای نعمات بسیار و بهره‌مندی بسیار از مال دنیا. ب...
از میان رفتنی و مردنی. ضعیف، بیمار، رفتنی، نماندنی ناپایدار، سست. در سیاست، اردک لنگ(lame duck) یا سیاستمدار در حال خروج (outgoing politician)، یک مقا...
پیاز کوهی، پیاز و موسیر 10. رچه شماری از گیاهان تیره پیاز بومی چین اند،1 یک گونه آن، سیر رملی [در عربی ثوم رملی در اردو لہسن رملی) (Allium scorodopras...
چهل گزی علیا و سفلی . [ چ ِهَِ گ َ ی ِ ع ُ وَ س ُ لا ] (اِخ ) دو محل است از قشلاقات طوایف شاهسون افشار که در محال سهرورد و سجاس رود زنجان واق...
صلوات اﷲ و سلامه علیه . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ وَ س َ م ُ هو ع َل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درودی است پیمبر (ص ) را، و شیعیان ، امامان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.