اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
بکاسه ونمک محتاج شدن . [ ب ِ س َ / س ِ وَ ن َ م َ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کمال نکبت و افلاس . (آنندراج ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفا...
شاهسون کندی علیا و سفلی . [ س َ وَ ن ِ ک ِ ع ُ وَ س ُ لا ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه . دارای 532 تن سکنه . آب آن از ...
شاهنشاه ایران و انیران . [ هََ هَِ ن ُ اَ ] (اِخ ) (یعنی شاهنشاه ایران و غیر ایران ) لقب شاپور اول ساسانی پس از فتوحات . (ایران در زمان ساس...
نگاه کنید به: پیشوند های زبان پارسی، پسوند های زبان پارسی در همین لغتنامه
فراماسونری (فرانسه: franc macon ) (انگلیسی: free mason) واژه شناسی Franc این واژه در قرن دهم میلادی از واژه ی لاتین francus فرانکوس به زبان فرانسه وا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة، تألیف سید اسماعیل بن حسن بن محمد بن احمد حسینی جرجانی، طبیب نامدار سده پنجم و ششم هجری است. جرجانی این کتاب را در ع...
در کتب ایرانی و عربی در مورد بازپرسی و محاکمهٔ انقلابی خسرو پرویز (در سال ۶۲۸ میلادی) به تفصیل سخن رفته‌است. اصل نامه به زبان پهلوی در دست نیست، ولی ا...
غیاث الاسلام و المسلمین . [ ثُل ْ اِ وَل ْ م ُ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) لقبی بود که به پادشاهان و امرا میدادند. رجوع به سندبادنامه ص 8 و گلستان س...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.