هاجی
نویسه گردانی:
HAJY
هاجی . (ع ص ) هجوکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هجوگوی . || حروف مقطعات خواننده .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هجی کننده .
واژه های همانند
۲۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
پهن حاجی . [ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از قراء هفتگانه ٔ رکن کلا از دهستان تالار پی بخش مرکزی شهرستان شاهی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ...
چاه حاجی . (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش در میان شهرستان بیرجند که در 57 هزارگزی خاور در میان واقع شده جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ند...
حاجی آقا. (اِخ ) مرکز بلوکات ثلاثه ٔ اوجان .
حاجی خان . (اِخ ) کنگرلو، حاکم نخجوان . از کسانی است که کریم خان زند، پس از تصرف سلماس و خوی و قلعه ارومی ، در سنه ٔ 1176 هَ . ق . چون عزیم...
حاجی داغ . (اِخ ) نام محلی است در آذربایجان ، و در آنجا معدن زغال سنگ هست ، و اهالی برای مصرف خود بطرز عادی یعنی کندن چاههای کم عمق از ...
قزل حاجی . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 2500 گزی راه ارابه رو ...
شیخ حاجی . [ ش َ ] (اِخ ) از طوایف ترکمن ساکن خاک ایران و مرکب از 80 خانوار است . (ازجغرافیای سیاسی کیهان ص 104) (از یادداشت مؤلف ).
قول حاجی . (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، سکنه ٔ آن 250تن . آب آن از رودخانه ٔ نوده و محصول آن برنج ، غلات...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حاجی زائی . (اِخ ) نام یکی از طوائف ناحیه ٔ بمپور بلوچستان است مرکب از 400 خانوار.