اجازه ویرایش برای همه اعضا

رافا

نویسه گردانی: RʼFA
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) سلمی ، ابن بشر سلمی . ابن حجر گوید: برخی از راویان نام او را قلب کرده و او را بشربن رافع نامیده اند. رجوع به الاصابة ج ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) سلمی ، ابن بشیر سلمی از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) بود و بشیر بواسطه ٔ پسرش حدیث شریفی را روایت کرد. (از قاموس الاعلام ترکی...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) شامی ، ابن عمیر از مردم شام بود، و یک حدیث از حضرت رسول روایت کرد. رجوع به الاصابة ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) صمیدی سلامی ،ابن محمدبن هجرس بن شافع صمیدی سلامی ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوالعلاء. وی قاری و محدث و پدر حافظ ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) طائی ، ابن جابر طائی . رجوع به رافعبن عمرو در همین لغت نامه و الاصابة ج 2 شود.
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) طائی ، ابن عمیرة الطائی مکنی به ابوالحسن ؛ او از تابعان بود و به خالدبن ولید در عزیمت به شام راهنمایی کرد. وفات وی ب...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) طائی سنبسی ، ابن عمروبن جابربن حارثةبن عمروبن محصن ابوالحسن طائی سنبسی . وی را ابن عمیرة نیز می خواندند و گویند او هما...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) غفاری ، ابن عمروبن مجدع ۞ و بقولی مجدع بن حاتم بن حارث بن نفیلةبن ضمرة بن بکربن عبدمناةبن کنانة کنانی ضمری معروف ب...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) قرظی . ابن حجرگوید: برحسب نوشته ٔ ابن شاهین وی از بنوزنباع و سپس از بنوقریظة بود. رجوع به الاصابة ج 2 قسم اول شود.
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) مدنی ، ابن حفص مدنی راوی بوده و از عمربن عبدالعزیز روایتی آورده است . رجوع به سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص 281 شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مطهر خوشرویان
۱۳۹۵/۰۴/۰۷ Iran
1
4

سلام. میخوام اسم بچمو که دو ماه دیگه به دنیا میاد بزارم رافا. اما تو ثبت احوال گفتن این اسم تو سایت ثبت احوال نیس. چجوری میشه ثبتش کرد؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.