نوول
نویسه گردانی:
NWWL
(اِخ ) قصبه ای است ۞ در حوالی و جانب شمالی شهر تویسرکان ... . (انجمن آرا) (آنندراج ). یکی از بخشهای ولایت ثلاث قدیم (ملایر - نهاوند ) که اینک از شهرستانهای استان پنجم کشور است . وجه تسمیه ٔ آن از دو کلمه ٔ نو ول ترکیب شده و نام دو قصبه ٔبزرگ قدیمی است . نو شهر فعلی و ول نام قصبه ای است در 6 هزارگزی شمال توی . در حال حاضر قصبه ٔ نول همان نول نامیده می شود ولی توی به تنهائی گفته نمیشود و کلمه ٔ نوول نام خاص شهر مرکز شهرستان است .شهرستان نوول محدود است : از طرف شمال به کوه الوند، از شمال باختری به بخش اسدآباد شهرستان همدان ، از خاور به شهرستان ملایر، از جنوب به شهرستان نهاوند، از باختر به بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان . شهرستان نوول در دره های دامنه ٔ جنوب باختری کوه الوندواقع است و شعبه های مختلف این کوه از هر سمت ، شهرستان نوول را فراگرفته است . کوههای خان گرمز، کمرزرد، کلیان و سیاه دره از ارتفاعات این شهرستان بشمار می آیند. رودخانه های مهم آن کرزان رود و خرم رود است . محصول عمده ٔ این شهرستان غلات و میوه و خشکبار و توتون و پنبه و پوست و پشم و چوب و صنایع دستی قالی و قالیچه است . این شهرستان از سه دهستان تشکیل یافته است : 1 - کرزان رود با 36 آبادی و 41000 تن سکنه . 2 - خرم رود با 39 آبادی و 17000 تن سکنه . 3 - قلقل رود با 40 آبادی و 19000 تن سکنه . شهر نوول در یکی از دره های باختری و خوش آب و هوای کوه الوند واقع است و 15000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نوول . [ وِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ داستان کوتاه . داستانی که نویسنده چند تن را در تلاش و کوشش یا مسأله ٔ بغرنجی نشان میدهد و از آن نتیجه ای مش...
۞ داستان کوتاه . داستانی که نویسنده چند تن را در تلاش و کوشش یا مسأله ٔ بغرنجی نشان میدهد و از آن نتیجه ای مشخص میگیرد. نوول نویسی بخشی از ادبیات محس...
نول. (فرانسه، ص. ) فرانسه: nul، روسیнуль =نول، انگلیسی: nil. در شطرنج، هیچ به هیچ=مساوی. (فرهنگ فارسی معین).
نول . (اِ) منقار مرغان .(رشیدی ) (از بحر الجواهر) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (مؤیداللغات ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ن...
نول . (اِخ ) گروهی از زنگیان . (منتهی الارب ).جنسی از سیاهان . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نول . (فرانسوی ، ص ) ۞ در بازی شطرنج ، هیچ به هیچ . (فرهنگ فارسی معین ).
نول . [ ن َ ] (ع اِ) رودبار روان . (منتهی الارب ). رودبار پر از آب . (ناظم الاطباء). وادی سایل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). وادی روان . (ناظم الاط...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زاغ نول . (اِ مرکب ) آلتی باشد آهنی و سرکج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز بکار برند. (برهان قاطع). تبر سرتیز باریک نول ۞ مانند ن...