اجازه ویرایش برای همه اعضا

صفت

نویسه گردانی: ṢFT
صفت: واژه ای که می تواند مستقیم یا غیر مستقیم به نامی که با جنس آن همخوانی دارد افزوده شود تا ویژگی یا رابطه ای از آن نام را بیان نماید.(le petit Robert 1). همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای سغدی بِژنا bežnA می باشد. **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صفت و توزیع عربی و شمارش پارسی است و پارسی جایگزین، این است: بژنای شمارشی فشانجی bežnâye-ŝomâreŝiye-faŝânji (بژنا: صفت + شمارش + ی + فشانج...
سفت /seft/ (صفت) ۱. ستبر؛ محکم. ۲. سخت. ۳. غلیظ. /////////////////////////////////////////////// فرهنگ فارسی عمید. ///////////////////////////////////...
سفت . [ س ُ ] (اِ) اوستا «سوپتی » ۞ (شانه ) پهلوی «سوفت » ۞ پارسی باستان «سوپتی » ۞ (شانه ) شغنی «سیود» ۞ سریکلی «سود» ۞ سنگلیچی «سیود...
سفت . [ س َ ] (ع مص ) بسیار شراب خوردن و تشنگی نرفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).
سفت . [ س َ ف ِ / س ِ ] (ع اِ) طعام بی برکت . (منتهی الارب ). || قیر که در خنور و کشتی مالند. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
سفت . [ ] (اِ) تن سفید بود و نیکو. (از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
سفت . [ س ِ ] (ص ) سطبر و غلیظ. (برهان ) (غیاث ).
سفت . [ ] (اِ) لیقه صوف دویت . (زمخشری ).
سفت . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش دستجرد شهرستان قم ، دارای 149 تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، پنبه ، بنشن ، انار...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۹ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.