آراز
نویسه گردانی:
ʼARʼZ
این نام در سنسکریت فعل است و آراده ārādh خوانده می شود به معنی خرسند ـ خشنود کردن. dh در سنسکریت، در دیگر زبان های آریایی ذ، ز خوانده می شود؛ زیرا سنسکریت آوای z ندارد. از این رو آراده سنسکریت در پارسی به صورت نام به معنی خرسند - خشنود کننده به کار رفته و آراز خوانده شده است و نامی ترکی نیست. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آراز نام رودی است که ایران و آذربایجان را از هم جدا کرده است و نام فارسی آن ارس میباشد.
جوانمرد آزی نامی ترکی
آز یا آس نام قومی است که در بخشهای وسیعی از آسیا می زیسته اند نام قاره آسیا نیر از همین قوم می باشد
ار یا آر در زبان ترکی به م...
کلاته آراز. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.محلی سردسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
اراز. [ اَ ] (اِخ ) (رود...) رود آمل . (ایران باستان ص 2216).
عراز. [ ع ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارز. (از اقرب الموارد). غیبت کنندگان . (منتهی الارب ). غیبت کنندگان از مردم . (ناظم الاطباء).
عراز. [ ع ِ ] (ع مص ) معارزة. با همدیگر ستیهیدن . || دور دور یک جانب بودن . || خلاف کردن و با هم خشم گرفتن . || گرفته و ترنجیده گردیدن ...
عراز. [ع ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عراض . [ ع ِ ] (ع اِ) داغی یا خطی است پهناور. (از اقرب الموارد). || سرین ستور. (منتهی الارب ). || آهنی است که سم شتر را به وی داغ کن...
عراض . [ ع ُ] (ع ص ) پهناور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).