 
        
            اسمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAN 
    
							
    
								
        اسمان . [ اِ ] (ع  مص ) فربه  کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه  کردن  چیزی . (ترجمان  علامه ٔجرجانی ).  ||  فربه  شدن .  ||  فربه گشتن  چاروایان  کسی .  ||  صاحب  ستور فربه  شدن . مالک  گردیدن  فربه  را.  ||  فربه  خریدن .  ||  تر کردن  طعام  را به  روغن .  ||  بسیارروغن  شدن  قوم . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  علی بن  ابی بکربن  علی  الجبلجیوی  (یا جبلجیلوی ) کوه  گلوئی  ملقب  به  بهاالدین مکنی  به  ابوالمحاسن . قاضی  شیراز است  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  علی بن  عثمان  العمری  ملقب  به  عصام الدین  العمری . شاعر و ادیب  بود. به  سال  1134 هَ . ق . به  موصل  متولد و در 1193 ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  علی بن  محجن  ملقب  به  الزیلعی . فقیه  حنفی  است  به  سال  705 هَ . ق . به  قاهره  رفت  و بدانجا درس  گفت  و فتوی  داد. و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عمربن  ابی بکربن  یونس  مکنی  به  ابوعمرو جمال الدین  و ملقب  به  ابن  حاجب . رجوع  به  ابن  حاجب  و رجوع  به  الاعلام  زر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عمربن  ادّبن  طانجة. جد جاهلی  از عدنانیان  است . فرزندان  او فرقه ای  از بنی مزینةاند و از آنان  زهیربن  ابی سلمی  است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عمربن  موسی  التیمی ، قاضی  و از مردم  مدینه  است . به  سال  75 هَ . ق . نزد عبدالملک بن  مروان  رفت  و در عهد مروان بن  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عیسی بن  درباس  مارانی  ملقب  به  ضیاءالدین . از اعلم  شافعیان  درفقه  بود نسبت  او به  بنی ماران  است  در مروج  (نزدیک  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عیسی بن  منصور بلیطی  مکنی  به  ابوالفتح  از علمای  ادب  و اخبار بود و او را شعری  است . در شهری  نزدیک  موصل  متولد شد سپ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  قطن . در عراق  با حجاج بن  یوسف  بود و بفرماندهی  برخی  از لشکریان  او رسید و آخرین  بار فرمانده  لشکری  بود که  به  جنگ  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  ابی شیبة الکوفی . معروف  به  ابن  ابی شیبة و مکنی  به  ابوالحسن . از حُفّاظ حدیث  است . او راست : المسند و التفسیر...