 
        
            اسمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAN 
    
							
    
								
        اسمان . [ اِ ] (ع  مص ) فربه  کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه  کردن  چیزی . (ترجمان  علامه ٔجرجانی ).  ||  فربه  شدن .  ||  فربه گشتن  چاروایان  کسی .  ||  صاحب  ستور فربه  شدن . مالک  گردیدن  فربه  را.  ||  فربه  خریدن .  ||  تر کردن  طعام  را به  روغن .  ||  بسیارروغن  شدن  قوم . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  خالدبن  زبیربن  العوام  معروف  به  عثمان  الزبیری . در مدینه  بهمراهی  محمدبن  عبداﷲبن  حسن  بر منصور عباسی  خروج ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ](اِخ ) ابن  مظعون بن  حبیب بن  وهب  الجمحی  مکنی  به  ابوالسائب . صحابی  و از حکماء عرب  جاهلیت  بود. وی  سیزدهمین مردی  است  که  اسلام...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خط آسمان . [ خ َطْ طِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) حبیکه ؛ راه  ستاره ها که  مسیر آنها در آسمان  است . (یادداشت  بخط مؤلف ). رجوع  به  حبیکه  در ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دم آسمان . [ دُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جلگه ٔ بخش  مرکزی  شهرستان  گلپایگان . سکنه ٔ آن  141 تن . آب  از قنات  و چاه . (از فرهنگ  جغرافیایی  ای...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ام عثمان . [ اُم ْ م ِ ع ُ ] (ع  اِ مرکب ) مار. (از المرصع).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ام عثمان . [ اُم ْ م ِ ع ُ ] (اِخ ) نام  چند تن  از زنان  صحابی  بوده . رجوع  به  الاصابة فی  تمییز الصحابة ج 8 ص 258 و ریحانة الادب  ج 6 ص 226 و خیرا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم آسمان . [ چ َ ](اِخ ) دهی  از دهستان  ایدغمش  بخش  فلاورجان  شهرستان  اصفهان  که  در 26 هزارگزی  جنوب  باختری  فلاورجان  به  گردنه سرخ  واقع است . ...