 
        
            اسمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAN 
    
							
    
								
        اسمان . [ اِ ] (ع  مص ) فربه  کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه  کردن  چیزی . (ترجمان  علامه ٔجرجانی ).  ||  فربه  شدن .  ||  فربه گشتن  چاروایان  کسی .  ||  صاحب  ستور فربه  شدن . مالک  گردیدن  فربه  را.  ||  فربه  خریدن .  ||  تر کردن  طعام  را به  روغن .  ||  بسیارروغن  شدن  قوم . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        شاه  عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) قاتل  شهاب الدین  محمود و از اقربای  وی  بود. (از حبیب  السیر چ  تهران  ج  1 ص  420).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گوهر آسمان . [ گ َ / گُو هََ رِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) اصل  و جرم  آسمان . (ناظم  الاطباء) (آنندراج ) (مؤید الفضلا).  ||  کنایه  از کواکب  باشد....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان سرا. [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  لنگا شهرستان  تنکابن ، واقع در 31 هزارگزی  جنوب  خاوری  تنکابن  و 4 هزارگزی  جنوب  راه  شوسه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان کلا. [ ع ُک َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کلاردشت  بخش  مرکزی  شهرستان  نوشهر، واقع در پنج  هزارگزی  خاور حسن کیف  کنار راه  شوسه ٔ حسن کیف  ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گردش  آسمان . [ گ َ دِ ش ِ س ْ / س ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) تقدیر. پیش آمد. قضا و قدر : بدو گفت  کز گردش  آسمان بگوآنچه  دانی  به  پرسش  ممان . ف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تعویذ آسمان . [ ت َع ْ ذِ ] (اِخ ) کنایه  از جوزا است  و آن  برج  سوم  است  از جمله ٔ دوازده  برج  فلک . (برهان ). برج  جوزا. (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        توپال عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) عثمان پاشا. سردار عثمانی  که  با نادرشاه  افشار در صفر 1145 هَ . ق . در حوالی  بغدادجنگید و لشکر ایران  را شکست  داد و مج...