اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امارة

نویسه گردانی: ʼMAR
امارة. [ اَ رَ ] (ع مص ) امیر شدن . (مصادر زوزنی ). ولایت و فرمانفرمایی . حاکم و فرمانروا شدن بر قومی . (از منتهی الارب ). اِمارة. رجوع به اِمارة شود. || (اِ) نشان . (مهذب الاسماء). علامت . (منتهی الارب ). ج ، اَمارات . (اقرب الموارد) (المنجد). || در اصطلاح آن است که از علم به آن بر وجود مدلول ظن پیدا میشود مانند ابر نسبت بباران که از علم بوجود ابر ظن بوجود باران پیدا میشود، و فرق میان امارت و علامت این است که علامت از شی ٔ جدا نمی شود مانند وجود الف و لام در اسم ولی امارت از شی ٔ جدا می شود مانند وجود ابر نسبت بباران . (از تعریفات جرجانی ). امارت نزد اصولیان و متکلمان دلیل ظنی است . و آن گاه مجرد است یعنی وصف طردی است نه مناسب و نه شبیه بدان و گاه باعث مناسب . (از کشاف اصطلاحات الفنون ، ذیل امر). و رجوع به همین کتاب و ماده ٔ دلیل شود. || وعده گاه . || هنگام . (منتهی الارب ). صاحب اقرب الموارد به این دو معنی اَمارآورده و گوید: به گفته ٔ بعضی امار ج ِ اَمارة است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عماره ٔ نسائی . [ ع ُ رَ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن حبیب نسائی . «ابن فتحون » وی را از صحابیان دانسته است ، اما «ابن حجر» گوید که نام پدر او «شبیب ...
عماره ٔ هاشمی . [ ع ُ رَ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبدالمطلب هاشمی . صحابی بود. «ابوعمر» گوید که عمارةبن حمزة و برادرش یعلی ، هنگام وفات پی...
عماره ٔ مذحجی . [ ع ُ رَ ی ِ م َ ح ِ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد حکمی مذحجی یمنی شافعی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به نجم الدین . فقیه و مورخ و شا...
عماره ٔ مروزی . [ ع ُ رَ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) ابن محمد (یا احمد یا محمود) مروزی ، مکنی به ابومنصور. از شعرای اواخر عهد سامانی و اوایل دوره ٔ غزن...
عماره ٔ نجاری . [ ع ُ رَ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن حزم بن زیدبن لوذان بن عمروبن عبدعوف بن غنم بن مالک بن نجار نجاری انصاری . وی صحابی بود ...
عماره ٔ نجاری . [ ع ُ رَ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عمروبن حزم نجاری انصاری . وی تابعی و از بزرگان و شریفان مدینه بود و از یاران بزرگ عبداﷲ...
عماره ٔ نجاری . [ ع ُ رَ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن مخلدبن حرث انصاری نجاری . صحابی بود و «موسی بن عقبة» وی را ازشهدای غزوه ٔ احد دانسته است ...
عماره ٔ مازنی . [ ع ُ رَ ی ِ زِ ] (اِخ ) ابن احمر مازنی . وی از صحابیانی بود که در بصره سکنی ̍ گزیدند. «ابن حجر»حدیثی از او روایت کرده است . ...
عماره ٔ مازنی . [ ع ُ رَ ی ِ زِ ] (اِخ ) ابن زعکره ٔ مازنی ، مکنی به ابوعدی . وی صحابی بود. و «ابن سعد» وی را از کسانی داند که در فتح مکه ش...
عماره ٔ شافعی . [ ع ُ رَ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد حکمی مذحجی یمنی شافعی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به نجم الدین . فقیه و مورخ و شاعر ی...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۶ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.