اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امارة

نویسه گردانی: ʼMAR
امارة. [ اَ رَ ] (ع مص ) امیر شدن . (مصادر زوزنی ). ولایت و فرمانفرمایی . حاکم و فرمانروا شدن بر قومی . (از منتهی الارب ). اِمارة. رجوع به اِمارة شود. || (اِ) نشان . (مهذب الاسماء). علامت . (منتهی الارب ). ج ، اَمارات . (اقرب الموارد) (المنجد). || در اصطلاح آن است که از علم به آن بر وجود مدلول ظن پیدا میشود مانند ابر نسبت بباران که از علم بوجود ابر ظن بوجود باران پیدا میشود، و فرق میان امارت و علامت این است که علامت از شی ٔ جدا نمی شود مانند وجود الف و لام در اسم ولی امارت از شی ٔ جدا می شود مانند وجود ابر نسبت بباران . (از تعریفات جرجانی ). امارت نزد اصولیان و متکلمان دلیل ظنی است . و آن گاه مجرد است یعنی وصف طردی است نه مناسب و نه شبیه بدان و گاه باعث مناسب . (از کشاف اصطلاحات الفنون ، ذیل امر). و رجوع به همین کتاب و ماده ٔ دلیل شود. || وعده گاه . || هنگام . (منتهی الارب ). صاحب اقرب الموارد به این دو معنی اَمارآورده و گوید: به گفته ٔ بعضی امار ج ِ اَمارة است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عماره ٔ خثعمی . [ ع ُ رَ ی ِ خ َ ع َ ] (اِخ ) ابن عبید خثعمی . نام او را «عمار» و نام پدر او را «عبیداﷲ» نیز آورده اند. وی صحابی بود. برخی او را...
عماره ٔ قشیری . [ ع ُ رَ ی ِ ق ُ ش َ ] (اِخ )ابن عامربن مشنّج بن أعوربن قشیر قشیری . وی صحابی بود و «محمدبن زکریا علائی » او را جزء صحابیانی ...
عماره ٔ غفاری . [ ع ُ رَ ی ِ غ ِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن حارثه ٔ غفاری . صحابی بود. «ابن عبدالبر» بنقل از «ابن اسحاق » وی را جزء کسانی آورده است ...
عماره ٔ فارسی . [ ع ُ رَ ی ِ ] (اِخ ) ابن وثیمةبن موسی فارسی ، مکنی به ابورفاعة. مورخ ومحدث مصری در قرن سوم هجری . رجوع به ابورفاعة (عمارة...
عماره ٔ عامری . [ ع ُ رَ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن قریط عامری . نام او را «عمرو» نیز ذکر کرده اند. و «ابن حجر» وی را جزو صحابیانی آورده است که به ...
عماره ٔ جذامی . [ ع ُ رَ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن ولیدبن سُوَیدبن زیدبن حَرام بن جذام ، جدی است ازبنی جذام . و فرزندان او در شرق مصر ساکن شدند و...
حصن بنی عمارة. [ ح ِ ن ِ ب َ ع ِ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا که عبدالرحمان بن محمدبن شتمین از خلفای اموی اندلس به سال 313 هَ . ق . آنجا را...
عماره ٔ عدوانی . [ ع ُ رَ ی ِ ع َدْ ] (اِخ ) ابن عوف عدوانی . «ابن حجر» وی را از صحابیانی دانسته است که به زیارت پیغمبر اکرم (ص ) نائل نشد...
عماره ٔ خولانی . [ ع ُ رَ ی ِ خ َ ] (اِخ ) مکنی به ابوعنبة. صحابی است و بدو قبله نماز کرده است . رجوع به ابوعنبة شود.
عماره ٔ ماهانیة. [ ع ُ رَ ی ِ نی ی َ ] (اِخ ) ابن حمزة الماهانیة. صاحب رساله ای است که ابن الندیم آن را یکی از پنج کتابی دانسته است که ه...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۱۶ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.