بوصیر
نویسه گردانی:
BWṢYR
بوصیر. (ع اِ) لغتی است غیرمعلوم و آن گیاهی باشد دوایی ، که بعربی آنرا آذان الدب یعنی گوش خرس نامند، بسبب شباهتی که بدان دارد. و بعضی گویند: نوعی از ماهی زهره است و آن پوست درختی باشد بغایت سیاه و آنرا بعربی شیکران الحوت گویند و بعضی دگر گفته اند: باقلای شامی است واﷲ اعلم . (برهان ). نباتی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسمی از شوکران . (ناظم الاطباء). جورتاق . بربشکة. سیکران الحوت . اقنقن . فلومس . (یادداشت بخط مولف ). رجوع به بوسیر شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بوصیر. (اِخ ) چهار ده است به مصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دهی در مصر. (ناظم الاطباء).
بوصیر اسود الورق، فلومس اسود،Great Mullein, Aaron,s round, verbascum thapsus, Moth Mulleinگیاهی است علفی به ارتفاع 60 تا 90 سانتیمتر، کم شاخه دارای ش...
بوصیر. ا. ع. . بوسیر
تیره: اسکروفولاریاسه
نام انگلیسی: Mullein -Candlewick plant --feltwort - Flannel plant - torches
نام های فارسی : بوسیر - ...
بوصیر، یا ابوصیر، نام چندین محل در مصر. این نام در قبطی «بوسیر»، در آشوری «پوسیریس» و در یونانی و رومی «بوسیریس» خوانده میشد، و به معنای م...
بوسیر. (اِ) امکان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
بوسیر. (اِ) ماهی زهره . سم السمک .و آن گیاهی است بوصیر و بترکی سقرقویروتی گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بوصیرا و قلومس شود.
بوسیر. [ ب َ ] (اِ) بواسیر. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).