بوصیر
نویسه گردانی:
BWṢYR
بوصیر، یا ابوصیر، نام چندین محل در مصر. این نام در قبطی «بوسیر»، در آشوری «پوسیریس» و در یونانی و رومی «بوسیریس» خوانده میشد، و به معنای محل اقامت اُزیریس ــ یکی از خدایان مصر باستان ــ است (رمزی، ۲ /۶۹). در محلهایی که بوصیر خوانده شدهاند، اهرام کوچک و بزرگ بسیاری دیده میشود که برخی از آنها ازگِل، و برخی دیگر از سنگ ساخته شدهاند (مقریزی، ۲ /۱۱۱-۱۱۲، ۱۴۶؛ بغدادی، ۲۶) که نشان از تقدس این مکانها در مصر باستان دارد. این نام در غالب منابع اسلامی به صورت بوصیر آمده است (نک : خلیفه، ۲ /۶۱۲، ۶۲۳؛ ابن فقیه، ۷۳؛ ابن خردادبه، ۸۱، ۲۴۷؛ طبری، ۷ /۴۳۸، جم؛ قدامه، ۱۷۸، ۳۳۹؛ مسعودی، مروج... ، ۳ /۲۶۱، جم ، التنبیه... ، ۳۲۸، ۳۳۱). اما در حدودالعالم از آن با نام توصیر یاد شده که ظاهراً تصحیف همان بوصیر است (ص ۱۳۸، ۴۵۱). در دورۀ عثمانی، به ابتدای نام محلهایی که بوصیر خوانده میشدند، یک «الف» افزوده شد و از آن پس، همۀ آنها به ابوصیر تغییر نام دادند (رمزی، همانجا). ۱. بوصیر قوریدس (کوریدس)، این شهر در مصر میانه واقع بوده، و از اعمال فَیوم به شمار میرفته، و از سدۀ ۱۱ق، بوصیر الملق (ملک) خوانده شده است (ابن عبدالمنعم، ۱۱۷؛ یاقوت، المشترک، ۷۰؛ ابن خلکان، ۶ /۶۸؛ ابوالفدا، ۱۰۷؛ EI2). کتان این شهر معروف بوده، و به دیگر جایها صادر میشده است (مقدسی، ۲۰۳؛ ابن ظهیره، ۵۶). به احتمال بسیار، مروان (حمار)، آخرین خلیفۀ اموی در ۱۳۲ق / ۷۵۰م در همین شهر بوصیر کشته شده است (نک : ابن اثیر، ۵ /۴۲۴؛ ابن خلکان، ۳ /۱۵۱، ۲۲۹؛ ابوالفدا، همانجا؛ یاقوت، بلدان، ۱ /۷۶۰؛ ابن ظهیره، ۶۱؛ قس: ابن تغری بردی، ۱ /۳۱۷؛ یعقوبی، تاریخ، ۲ /۳۴۶؛ مسعودی، همان، ۳۳۱). ابوعبدالله شرفالدین محمد بن سعید بوصیری، صاحب قصیدۀ مشهور «برده» و از شعرای نامدار عرب، منسوب به این مکان است (کیلانی، ۵؛ سامی، ۱۳۸۹؛ آربری، 353؛ نیز نک : ه د، بوصیری). ۲. بوصیر بنا از شهرهای باستانی مصر که بر ساحل غربی رود دمیاط، از شاخههای رود نیل و در استان مدیریۀ غربی امروزی واقع بوده است. این شهر از مراکز اداری به شمار میرفت و اسقفنشین بوده است (EI2) به سبب آنکه در مجاورت شهر «بنا» واقع بوده، به بوصیر بنا شهرت یافته است (رمزی، همانجا). یعقوبی این محل را از ناحیۀ بطن الریف دانسته، و در بزرگی، آن را به شهر بنا تشبیه کرده است ( البلدان، ۹۶). ابن دقماق مساحت آن را ۸۰۵‘۳ فدان آورده است (۲ /۱۱۵). ۳. بوصیر سدر که آن را بوصیر رجب نیز خواندهاند (ابن مماتی، ۱۱۷)، شهرکی است در کورۀ جیزه (یاقوت، بلدان، همانجا؛ ابن خلکان، ۶ /۶۸؛ ابوالفدا، همانجا)، واقع در جنوب قاهره و نزدیکی ممفیس که اهرام معروف مصر در آن قرار دارد (نک : «اطلس.[۱]..»، .(۱۹۴ گفته شده است که زندان حضرت یوسف(ع) و مسجد حضرت یعقوب(ع) در همین مکان واقع بوده است (نک : ابن ایاس، ۱(۱) /۳۵). ۴. بوصیر اشمونین که در ساحل شرقی رود نیل در فاصلۀ ۱۸۰ کیلومتری از جنوب بوصیر الملق واقع بوده است (EI2) ادریسی آن را شهرکی آباد با باغهای میوه و نخلستانهای بسیار وصف کرده است. به گفتۀ او جادوگران فرعون که به مقابلۀ موسی آمدند، از مردم این شهر بودند (۱ /۱۲۴) و حتى در روزگار ادریسی این محل به سحر و ساحری شهرت داشته است. امروزه این شهر وجود ندارد و در منابع، میان آن و بوصیر قفط که هیچ ارتباطی با آن ندارد، خلط شده است (رمزی، ۱ /۱۸۰). ۵. بوصیر قفط بنابر برخی شواهد، بوصیر قفط با کوم الکفار امروزی واقع در ۵۰۰‘۱ متری جنوب شهر قفط از توابع شیخیه به مرکزیت قوص در استان قنا مطابقت دارد (همو، ۱ /۱۸۱؛ «اطلس»، همانجا). ۶. بوصیر دفدنو به گفتۀ یاقوت این بوصیر در کورۀ فیوم واقع بوده است (نک : بلدان، همانجا)، اما دیگر منابع تاریخی و جغرافیایی از این محل اطلاع چندانی به دست ندادهاند. مآخذ ابن اثیر، الکامل؛ ابن ایاس، محمد، بدائع الزهور، به کوشش محمد مصطفى، قاهره، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق /۱۸۸۹م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن دقماق، ابراهیم، الانتصار، بیروت، ۱۳۱۰ق /۱۸۹۳م؛ ابن ظهیره، الفضائل الباهرة، به کوشش مصطفى سقا و کامل مهندس، قاهره، ۱۹۶۹م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۵م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر کتابالبلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۲ق /۱۸۸۵م؛ ابن مماتی، اسعد، قوانین الدواوین، به کوشش عزیز سوریال عطیه، قاهره، ۱۴۱۱ق /۱۹۹۱م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق /۱۹۸۹م؛ بغدادی، عبداللطیف، الافادة و الاعتبار (نک : مل ، بغدادی)؛ حدودالعالم، به کوشش مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام، تهران، ۱۳۷۲ش؛ خلیفۀ بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م؛ رمزی، محمد، القاموس الجغرافی للبلاد المصریة، قاهره، ۱۹۵۴- ۱۹۵۸م؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، ۱۳۰۶ق /۱۸۸۹م؛ طبری، تاریخ؛ قدامۀ بن جعفر، الخراج، به کوشش محمدحسین زبیدی، بغداد، ۱۹۷۹م؛ کیلانی، محمد، مقدمه و حاشیه بر دیوان بوصیری، قاهره، ۱۳۹۳ق /۱۹۷۳م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م؛ مقریزی، احمد، الخطط، به کوشش گاستون ویت، قاهره، ۱۹۱۳-۱۹۲۳م؛ یاقوت، بلدان؛ همو، المشترک، به کوشش ووستنفلد، گوتینگن، ۱۸۱۶م؛ یعقوبی، بلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م؛ همو، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق /۱۹۶۰م؛ نیز: Arberry, A.J., «The Contribution to Islam» , The Legacy of Egypt, ed. S. R. K. Glanville, Oxford, 1953; Atlas of World, New York, 1997; Baghdādi, A., Al- I fādah wa ’l-Iªtibār (The Eastern Key), ed. and tr. K.H. Zand et al., London, 1965; EI2. محمدحسین اشرف آخرین بروز رسانی : سه شنبه 13 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بوصیر. (ع اِ) لغتی است غیرمعلوم و آن گیاهی باشد دوایی ، که بعربی آنرا آذان الدب یعنی گوش خرس نامند، بسبب شباهتی که بدان دارد. و بعضی گ...
بوصیر. (اِخ ) چهار ده است به مصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دهی در مصر. (ناظم الاطباء).
بوصیر اسود الورق، فلومس اسود،Great Mullein, Aaron,s round, verbascum thapsus, Moth Mulleinگیاهی است علفی به ارتفاع 60 تا 90 سانتیمتر، کم شاخه دارای ش...
بوصیر. ا. ع. . بوسیر
تیره: اسکروفولاریاسه
نام انگلیسی: Mullein -Candlewick plant --feltwort - Flannel plant - torches
نام های فارسی : بوسیر - ...
بوسیر. (اِ) امکان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
بوسیر. (اِ) ماهی زهره . سم السمک .و آن گیاهی است بوصیر و بترکی سقرقویروتی گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بوصیرا و قلومس شود.
بوسیر. [ ب َ ] (اِ) بواسیر. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).