اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذعط

نویسه گردانی: ḎʽṬ
ذعط. [ ذَ ] (ع مص )سبک گلو بریدن کسی را یا عام ّ است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ذات نکیف .[ ت ُ ن َ ] (اِخ ) موضعی به ناحیت یلملم . (المرصع).
ذات نضائض . [ ت ُ ن َ ءِ ] (ع ص مرکب ) ذات نَضیضَة؛ ابل ذات نضائض یا ذات نضیضة؛ تشنه . عطشان .
ذات الرئة.[ تُرْ رِ ءَ ] (اِ مرکب ) رجوع به ذات الریه شود.
ذات الربا. [ تُرْ رَ ] (اِخ ) موضعی است بدانسوی جحفة. کثیر گوید : الی ابن ابی العاصی بدوت ارقلت (؟)و بالسفح من ذات الربا فوق مطعن .(از المر...
ذات الرجع. [ تُرْ رَ ] (ع ص مرکب ) صفت آسمان : و السماء ذات الرجع. (قرآن 11/86). لانها ترجع الغیب و ارزاق العباد. (المرصع).
ذات الحلق . [ تُل ْ ح ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). مجموع ح...
ذات الخال . [ تُل ْ ] (اِخ ) نام موضعی است .
ذات الخال . [ تُل ْ ] (اِخ ) لقب معشوقه ٔ هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی است که بحسن و هنر و دانش و دهاء مشهور است . و نام او خنث است و لقب ذات ...
ذات الخطمی . [ تُل ْ خ ِ ] (اِخ ) موضعی است بر راه تبوک و بدانجاست یکی از مساجد رسول صلوات اﷲ علیه که گاه عزیمت به تبوک در آن نماز گزارده...
ذات الخیم . [ تُل ْ خی ی َ ](اِخ ) از بلاد مهره به اقصای یمن . (معجم البلدان ).
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۳۴ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.