رس
نویسه گردانی:
RS
رس . [رَس س ] (اِخ ) نام پادشاه قوم ثمود یا نام قبیله ای که در یمامه بودند. (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 15).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کامباسه رس . [ س ِ رِ ] (اِخ ) ۞ ژان ژاک . مشاور حقوقی و از رجال دولت فرانسه بود در مون پیله ۞ بدنیا آمد (1824-1753 م .). صدر اعظم امپراطور...
رس انداختن . [ رُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تبلور. متبلور گشتن .- رس انداختن شکر ؛ تبلور. متبلور شدن . کر زدن آن . (یادداشت مؤلف ).- رس انداختن ش...
تیت رس تس . [ رُ ت ِ ] (اِخ ) یا تی تروست ۞ پسر خشایارشا و سردار سپاه ایران در جنگ آتن با ایران بود که در این جنگ نیروی دریائی ایران ا...
رث . [ رَث ث ] (ع ص ) کهنه و بلایه از رخت خانه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کهنه . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). کهنه و پو...
رث . [ رَث ث ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . (مصادر اللغة زوزنی ). ۞
رص . [ رَص ص ] (ع مص ) استوار کردن بنا. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). استوار کردن . (دهار). استوار برآوردن بنا. (مصادر اللغه ٔ زوز...
رث ء. [ رَث ْءْ ] (ع اِمص ) گولی . کم عقلی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
رث ء. [ رُث ْءْ ] (ع اِ) سیاهی سپیدی آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
رث ء. [ رَث ْءْ ] (ع مص ) دوشیدن شیر را بر ماست پس سطبر گردیدن آن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)...