گزاشتن
نویسه گردانی:
GZʼŠTN
گزاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) بجا آوردن .ادا کردن . رجوع به گذاردن و گذاشتن و گزاردن شود.
- گزاشته آمدن ؛ متروک ماندن : و بنده را آن خوشتر آید که امروز بر راه وی رفته آید و گزاشته نیاید. (تاریخ بیهقی ).
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
صح گذاشتن . [ ص َ ح َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به «صَح » شود.
شب گذاشتن . [ ش َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته . (ترجمان القرآن جرجانی ). به سرآوردن شب . گذراندن شب . به شب مقیم شدن در جایی .
دور گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در جای دور قرار دادن . دور کردن . دور نمودن . به جای دور بردن . به فاصله ٔ بسیار قرار دادن : بفرمود پس تاش ...
دم گذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) دم کردن . گذاشتن چای و پلو و چلو و جز آن را بر آتش ملایم تا به حد لازم پزد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع ...
کار گذاشتن . [ گ ُت َ ] (مص مرکب ) نصب کردن چنانکه دری را در درگاه .
کسر گذاشتن . [ ک َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کم گذاشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به کسر و کسر کردن شود.
گرو گذاشتن . [ گ ِ رَ / رُو گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) چیزی را در گرو نهادن . گرو سپردن . رهن دادن .
بجا گذاشتن . [ ب ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ۞ بر جای نهادن . باقی گذاشتن . باقی نهادن . گذاشتن و رفتن . بجا ماندن . (آنندراج ). بر جای نهادن : فر...
حق گذاشتن . [ ح َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به حق گزاردن شود.
پس گذاشتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بعقب گذاردن : همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت .