اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گزاشتن

نویسه گردانی: GZʼŠTN
گزاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) بجا آوردن .ادا کردن . رجوع به گذاردن و گذاشتن و گزاردن شود.
- گزاشته آمدن ؛ متروک ماندن : و بنده را آن خوشتر آید که امروز بر راه وی رفته آید و گزاشته نیاید. (تاریخ بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
نماز گزاشتن . [ ن َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) به جا آوردن نماز. نماز خواندن . (فرهنگ فارسی معین ). نماز گذاشتن .
سپاس گزاشتن . [ س ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) شکر کردن . شاکر بودن : همی جستم از خسرو ره شناس که نیکیش را چون گزارم سپاس .اسدی .
امانت گزاشتن . [ اَ ن َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) امانت گزاردن . پس دادن ودیعه . ادا کردن امانت . (فرهنگ فارسی معین ).
گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) ۞ نهادن . (برهان ). هشتن . قرار دادن . وضع کردن . برجای نهادن : عذب ؛ گذاشتن چیزی را. مغادرة؛ ماندن و گذشتن . اغدار؛ ...
چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از آواهای اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بوده و در پا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گرو گذاشتن . [ گ ِ رَ / رُو گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) چیزی را در گرو نهادن . گرو سپردن . رهن دادن .
هم گذاشتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بستن . بر هم گذاشتن کتاب را یا چشم را. (یادداشتهای مؤلف ).
اعتنا کردن ، اهمیت دادن ، قدر و منزلت گذاشتن
بار گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بار گذاشتن دیگ و جز آن ، بر روی اجاق یا سه پایه که زیرآن آتش است نهادن پختن را: آبگوشت را بار گذاشتی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
امیر
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ Iran
0
0

استفاده از این مصدر اشتباه است و به جای آن باید از مصادر گذاشتن (به معنای قرار دادن) یا گزاردن (به معنای به جا آوردن و انجام دادن) استفاده کرد
منبع: کتاب غلط ننویسیم نوشته‌ی ابولحسن نجفی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.