اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: انترانی ántrâni (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
هر دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آویاگرا ãviâgrâ (سنسکریت: ávyagra)****فانکو آدینات 09163657861
سدوم و عموره (به عبری:סְדוֹם עֲמוֹרָה، سدوم و عمورا به یونانی: Σόδομα Γόμοῤῥα) دو شهر هستند که در سِفر پیدایش مورد اشاره قرار گرفته‌اند. بر پایهٔ سفر ...
پر کاه و چوب از حکایت‌های عیسی به هنگام موعظه بر فراز کوه است که در انجیل متی، فصل ۷، آیات ۱ تا ۵ آمده است. خطبه کوتاه است، با هشدار به پیروان به نادر...
خنصر و بنصر. خنصر. [ خ ِ ص ِ / ص َ ] (ع اِ) انگشت خرد که کالوج باشد و چلک و کابلیج نیز گویند. (ناظم الاطباء).خردک . کالوچ . کلیک . انگشت کهین . انگشت ...
داد و بیداد. [ دُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) رجوع به داد و رجوع به بیداد شود. || عدل و جور. انصاف و ظلم . || داد و فریاد در تداول عوام ، هیا...
خیر و عافیت . [ خ َ / خ ِ رُ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیر. عافیت . برکت و عافیت . (ناظم الاطباء).
خیر و نیکویی . [ خ َ / خ ِ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیر. نیکویی . بر. خوبی . (از منتهی الارب ).
خویش و تبار. [ خوی / خی ش ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قوم و خویش . منسوبان . نزدیکان . عشیرة : ز کین و مهرش چون خلق ساعة اندر ملک همی فز...
خیر و سلامت . [ خ َ / خ ِ رُ س َ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نیکویی و تندرستی . || این تعبیر در مقام خداحافظی بکار رود : ای آنکه بتقریر و بی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.