گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۱ ثانیه واژه معنی آدمی و پری آدمی و پری . [ دَ ی ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ثقلان . ثقلین . جن و انس : طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری .حافظ. آبی و خاکی آبی و خاکی . [ ی ُ ](ص نسبی ) آنکه هم در آب و هم در خشکی زیستن دارد. اسیر و ابیر اسیر و ابیر. [ اَرُ اَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) بمعنی اسیر بکار رود. اسپ و نیزه اسپ و نیزه . [ اَ پ ُ ن َ زَ ] (اِخ ) یکی از کوههای ییلاقی شاه کوه و ساور. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 69 ، 65 ، 126 و 166 بخش انگ... بار و بندیل بار و بندیل . [ رُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) احمال و اثقال . بار و بند. رجوع به باروبند شود. بارت و بورت بارت و بورت . [ ت ُ ] (از اتباع ) در تداول عامه به معنی هارت و هورت . رجوع به هارت و هورت شود. ایل و تبار ایل و تبار. [ ل ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کسان و بستگان . انشر و منشر انشر و منشر. [ اَ ش َ رُ م َ ش َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، غوغا. آشوب . هیاهوی عظیم . جنگ وجدال خانگی سخت . جدال . نزاع .- انشر و م... با باد و دم با باد و دم . [ دُ دَ ] (ص مرکب )با غرور و تکبر و خودستائی . (آنندراج ) : بیاراست آن جنگ را پیلسم همی راست چون شیر با باد و دم .فردوسی (از شرفن... باج و خراج باج و خراج . [ ج ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) باج . ساو. عوارض . مالیات . رجوع به باج شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲۱ ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ صفحه ۱۲۶ از ۲۱۷ ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود