حاجی
نویسه گردانی:
ḤAJY
دزد
کسی که با اموال دیگران به حج میرود
کسی که مال و اموال دیگران را بالا میکشد تا بتواند به حج مشرف گردد
واژه های همانند
۲۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
حاجی سیاح . [ س َی ْ یا ] (اِخ ) (1252 - 1344 هَ . ق .). میرزا محمد علی پسر ملامحمد رضای محلاتی معروف بحاجی سیاح ، در حدود سنه ٔ 1252 هَ . ق . در ...
حاجی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ](اِخ ) آنگاه که میرزا سلطان ابراهیم شاه محمود را مغلوب کرد و خود بر اریکه ٔ شاهی مستقر شد و در باغ مختار نزول کرد...
حاجی صادق . [ دِ ] (اِخ ) نام محلی است در طوس ، از نواحی شمال مشهد.
حاجی طغای . [ طُ ] (اِخ ) ۞ پسر امیر سونتای ۞ وی از سال 732 هَ . ق . ببعد بجای پدر حکومت ارمنستان و دیار بکر داشت و با علی پادشاه و قوم ا...
حاجی کمال . [ ک َ ] (اِخ ) (ده ...) سه فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب قاضیان است .
حاجی کوچک . [ چ َ ] (اِخ ) رکابدار. در زمان امرای قره قویون لو در آذربایجان میزیسته و از قبل قرایوسف دومین امیر این سلسله حکومت تبریز داشته...
حاجی کویی . (اِخ ) رجوع به «گموش حاجی کوئی » شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
حاجی گرای . [ ] (اِخ ) پسر تاش تیمور و برادرزاده ٔ الغمحمد، اولین خان قرم . او از سال 823 تا 871 هَ . ق . مقام خانی داشت . رجوع به طبقات سلاطین...
حاجی محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) موضعی کنار راه چالوس به شهسوار، میان ولی آباد و شهسوار، در 455500 گزی تهران . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران...
حاجی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شاعری از رجال دربار همایون شاه پادشاه هندوستان . بیت ذیل از اوست :صد آرزوست در دل تنگم گره ز دوست دل ...