نمک
نویسه گردانی:
NMK
این واژه نم مک بوده است؛ یعنی مکنده ی نم. در گذشته که دیوارها از خشت و گل بود، در کنار یا زیر دیوارهایی که نم داده بود، سنگ نمک کار می گذاشتند تا از بالا آمدن نم جلوگیری نماید.
واژه های همانند
۱۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نمک به حرامی . [ ن َ م َ ب ِ ح َ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی .نمک ناشناسی . کافرنعمتی . کفران . حق ناشناسی : اگر تا به حالا نمک به حرامی از او ظاهر نشد...
نمک پراکندن . [ ن َ م َ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نمک پاشیدن . نمک افشاندن : خلقی به تیغ غمزه ٔ خون خوار و لعل لب مجروح می کنی و نمک می پراکن...
نمک انگیختن . [ ن َ م َ اَ ت َ ](مص مرکب ) کنایه از اشک ریختن و گریستن است . (از آنندراج ). نمک انگیزیدن . نمک ریزیدن . (ناظم الاطباء).
نمک افشاندن . [ ن َ م َ اَ دَ ] (مص مرکب ) نمک پاشیدن . نمک ریختن بر غذائی . || کنایه از اشک ریختن . سرشک افشاندن .
نمک انگیزیدن . [ن َ م َ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریه کردن . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). نمک ریزیدن . نمک انگیختن . (ناظم الاطباء...
نمک برافکندن . [ ن َ م َ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نمک افکندن . نمک پاشیدن : نعره کنان چون نمک بر آتشم ایراغم نمکم بر دل فگار برافکند.خاق...
رک رک تنگ نمک . [ رُرُ ت َن ْ ن َ م َ ] (اِخ ) ده از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان آبادان . سکنه ٔ آن 240 تن است . آب آن از چشمه . محصول ...
نمک تازه کردن . [ ن َ م َ زَ/ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نمک تازه نمودن . با کسی از سر نو عقد محبت و دوستی بستن و عهد و پیمان تازه کردن . تجدید...
فراخ نان و نمک . [ ف َ ن ُ ن َ م َ ] (ص مرکب ) بخشنده . آن که خوان گسترد و مردمان به میهمانی خواند و بنوازد : اگر خواهی برتر از مردمان باشی...
کویر نمک رفسنجان . [ ک َ رِ ن َ م َ ک ِ رَ س َ ] (اِخ ) درمغرب سعیدآباد واقع شده است و از اطراف رودهای کوچکی به آن می ریزد که مهمترین آنها ...