نتایج جستجو

۳۶۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۵ ثانیه
ناموس . (معرب ، اِ) ۞ احکام الهی . (برهان قاطع). شریعت . (اقرب الموارد) (المنجد). قانون و شریعت و احکام الهی . (ناظم الاطباء). هو ال...
جده . [ ج ِ دَ ] (ع مص ) یافتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درک کردن . (از اقرب الموارد). وَجد. وجود. وِجدان . اِجدان . (از م...
حدیث . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) نو. جدید. تازه . مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. (جهانگشای جوینی ). || چیز ...
خر. [ خ َ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. ۞ اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که ...
پیش . (ق ) جلو. نزدیک . قریب . نزدیکتر. به فاصله ٔ کمتر از کسی یا چیزی : سر دست بگرفت و پیشش کشیداز آنجایگه پیش خویشش کشید. فردوسی ....
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . ...
در سرزمین های مفتوح و مغلوب آنان به وجود آمده بود، متوقّف ساخت و هر چند در نخستین مراحلِ توسعه طلبی و کشورگشایی راه و رسمِ حاکم بر زندگی صحر...
زدن . [ زَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ژتن ۞ و زتن ۞ از ریشه ٔ ایرانی قدیم : جتا، جن . ۞ اوستا: گن ۞ (بارتولمه 490) (نیبرگ 258). پارسی ...
خمس - عربی و به معنای یک پنجم - یکی از انواع مالیات‌های اسلامی است که شیعیان بدان معتقدند و به منظور رفع مشکلات مالی امت اسلامی و توزیع عادل...
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) ۞ معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از...
دست . [ دَ] (اِ) ۞ از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب ا...
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) شیخ بابا فرج . رجوع به بابا فرج شود.
ابوالرضا. [ اَ بُرْ رِ ] (اِخ ) بابا رتن بن کربال بن رتن بترندی ، از مردم هند. او پس از مائه ٔ ششم هجری میزیست . از ارباب طریقت بود...
اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) نام شهر بدین صورتها آمده است : انزان . گابیان . گابیه . جی . اسپاهان . سپاهان . اسپهان . صفاهان . اسفاهان . اص...
نام روستایی در نزدیکی شهرک ولی عصر ( سرتنگ ) از توابع بدره در استان ایلام است . ایل جابری که از طوایف کرد فهلوی یا فیلی و شاخه بدره است در ...
نامادری .[ دَ ] (اِ مرکب ) نمادری . زن پدر را گویند. (آنندراج ). زن دیگر پدر کسی غیر از مادر او. (فرهنگ نظام ). مادراندر. مادرندر. مارندر...
نیروی . (اِ) نیرو. رجوع به نیرو شود : دانای یونان ... یاد کرد نیروی و کارکرد و کارپذیری . (از مصنفات بابا افضل ج 6 ص 390) (فرهنگ فار...
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بابا احمدی هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
شهیدی .[ ش َ ] (اِخ ) (بابا...) از شعرای معروف زمان سلطان یعقوب و در خدمت او عمری خوش گذرانید و پس از فوت سلطان در عراق و آذربای...
بانی نار. (اِخ ) دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان بر کنار رودخانه ٔ زمکان با 150 تن سکنه ، ساکنین آن از طائفه ٔ...
بجنورد. [ ب ُ ] (اِخ ) شهری است درخراسان ایران . (فرهنگ نظام ). از شهرستانهای تابعه ٔ استان نهم واقع در شمال باختری مرکز استان نهم...
بیل زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آنکه با بیل کار میکند مانند باغبان . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کنایه از دهقان و مزارع . (غیاث ) : ...
نام یکی از اقوام کهن و قدیمی آریایی که در افغانستان و شمال پاکستان و در مناطقی از ایران و هندوستان زندگی می کنند ببشترشان مسلمان و سنی مذهب ...
چمپارو. [ چ َ] (اِخ ) دهی از دهستان پشت آر بابا بخش بانه ٔ شهرستان سقز که در 28 هزارگزی جنوب باختری بانه ، کنار مرز ایران و عراق و...
ارکلی . [ اِ رَ ] (اِخ ) اسکله و قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق بولی از ولایت قسطمونی ، تقریباً در 200 هزارگزی غربی قسطمونی و 200 ه...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۵ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »