گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حصین نویسه گردانی: ḤṢYN حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن ابی قیس انصاری . صحابی بود. زن پدر خود را پس از مرگ پدر بگرفت ، پس آیه ٔ [ و لاتنکحوا مانکح آبائکم ۞ ] درباره ٔ وی آمد. ( الاصابة ج 2 ص 7). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه واژه معنی حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خرمیل ملقب به عزالدین . از ارکان دولت غوری . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 62 و 65 و عیون الانباء ابن ا... حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خسرو. رجوع به حسین بلخی شود. حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خصیب ، یا حسن بن خصیب . از اعلام علم نجوم و درعلم تعدیل کواکب قوی بود. او راست : زیجی مشهور و کتابی در موالید... حسین حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن خضر نسفی . رجوع به حسین نسفی شود. حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خطیر نعمانی مکنی به ابوعلی . متوفی 598 هَ . ق . او راست : «اختلاف الصحابة و التابعین و الفقها». (کشف الظنون ). حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خلیل (حاج میرزا...) رجوع حسین خلیلی شود. حسین حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خمیس . رجوع به حسین موصلی شود. حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن خوجه . ادیب و نویسنده و مورخ و فقیه بود و در 1364 هَ . ق . درگذشت . او راست : خلاصة القول در سیرت رسول و جز آن .... حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن داودحلی . صاحب رجال معروف به ابن داود. اسماعیل پاشا در هدیة العارفین و محمدبن سلیمان تنکابنی در قصص العلما او... حسین حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن درة. رجوع به حسین حلی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۴۹ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود