گذاشتن
نویسه گردانی:
GḎʼŠTN
چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از آواهای اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بوده و در پارسی دری خاهر خوانده می شود ولی نگارش پهلوی آن مانده است. همچین ث نیز از واج های اوستایی است و عربی نیست که امروزه در کیومرث مانده است. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) ۞ نهادن . (برهان ). هشتن . قرار دادن . وضع کردن . برجای نهادن : عذب ؛ گذاشتن چیزی را. مغادرة؛ ماندن و گذشتن . اغدار؛ ...
گرو گذاشتن . [ گ ِ رَ / رُو گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) چیزی را در گرو نهادن . گرو سپردن . رهن دادن .
کسر گذاشتن . [ ک َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کم گذاشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به کسر و کسر کردن شود.
هم گذاشتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بستن . بر هم گذاشتن کتاب را یا چشم را. (یادداشتهای مؤلف ).
اعتنا کردن ، اهمیت دادن ، قدر و منزلت گذاشتن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بار گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بار گذاشتن دیگ و جز آن ، بر روی اجاق یا سه پایه که زیرآن آتش است نهادن پختن را: آبگوشت را بار گذاشتی ...
بجا گذاشتن . [ ب ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ۞ بر جای نهادن . باقی گذاشتن . باقی نهادن . گذاشتن و رفتن . بجا ماندن . (آنندراج ). بر جای نهادن : فر...
پس گذاشتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بعقب گذاردن : همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت .
حق گذاشتن . [ ح َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به حق گزاردن شود.