 
        
            لای 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        LAY 
    
							
    
								
        لای . (اِخ ) نام  محلی  به  هزارجریب  مازندران . (مازندران  و استراباد رابینو ص 124 بخش  انگلیسی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        لای . (اِ) گل  نرم  که  از آب  گل  آلود برجایی  نشیند. گل  نرم  که  در آب  گل آلود ته نشین  شود یا به  دیوار و اطراف  بندد. گل  بسیار نرم  که  پس  از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لای . (فعل  امر، نف ) امر از لاییدن ، گفتن . گفتار و کلام . (غیاث ). گفتن  همچو هرزه لای  یعنی  هرزه گوی  و می لاید یعنی  میگوید و به معنی  هرزه  گوین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لای lay دانستین داخل و درون چنانچه لای کتاب داخل کتاب و لای کاغذ و لای بالشت لای پوش و لای بغل لای نان
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لأی . [ ل َءْی ْ ] (ع  اِمص ، اِ) سختی  و درنگ . یقال : فعل  ذلک  او عرفه  بعد لأی ؛ ای  شدّة و اِبطاء. آهستگی .  ||  سختی  زندگانی . (منتهی  الارب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لأی . [ ل َءْی ْ ] (اِخ ) نام  پسر غالب بن  فهر و منه  لؤی بن  غالب بن  فهر مصغّراً. (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لأی . [ ل َءْی ْ ] (اِخ ) موضعی  است  به  عقیق  مدینه . معن بن  اوس  گوید : تغیر َلأی ٌبعد نا فعتائدُه فذو سلم  انشاجه  فسواعده .(معجم البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لأی . [ ل َ آ ] (ع  اِ) سختی . لاَ ٔواء.  ||  گاو نر دشتی . گاو. گاو وحشی . ج ، اَلاء.  ||  سپر. (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لالائی . (اِ) صوتی که بدان طفل را در گهواره خوابانند مادران و داهان . لالا. آنچه از آواز خاص که خوانند خوابانیدن طفل شیرخوار را. آوازی نرم مادران و دا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لای لای دانستین کج کج سیم که خیلی تاو کج پیچ داشته وسیله فلزی یا پلاستیکی که زیاد کج پیچ شده باشد در زبان پارسی غور
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لای لای . (اِ) کلمه ای  که  در هنگام  خواب  کردن  کودکان  بر زبان  آرند. رجوع  به  لالائی  شود.