 
        
            ملک 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLK 
    
							
    
								
        ملک . [ م َ ] (ع  مص ) بازداشتن  ولی  زن  را از نکاح . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).  ||  خمیر سخت  و نیکو کردن . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (از اقرب  الموارد). نیک  سرشتن  آرد. (المصادر زوزنی ): ملک  العجین  ملکاً؛ نیکو خمیر شد و سخت  خمیر گردید. (ناظم  الاطباء).  ||  توانا گردیدن  و قادر شدن  بچه  آهو بر پیروی  مادر. (از منتهی  الارب ) (ازاقرب  الموارد): ملک  ولد الظبی  امه ؛ توانا گردید بچه آهو و قادر شد بر پیروی  مادر خود. (ناظم  الاطباء).  ||  ملک  علی  الناس  امرهم ؛ پادشاه  مردم  شد و متولی  امور ایشان  گشت . (ناظم  الاطباء). ملک  علی  فلان  امره ؛ مستولی  بر امر فلان  گردید. (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ملک  محمودی . [ م َ ل ِ م َ ] (اِخ ) شاخه ای  از تیره ٔ بسحاق  هیهاوند از طایفه ٔ چهارلنگ  بختیاری  است . (جغرافیای  سیاسی  کیهان  ص 76).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سداله ملک نوازنده ویولون و آهنگساز ایرانی در روز ۱۴ مرداد ۱۳۲۰ در محله دروازه دولت تهران متولد شد و در روز سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۰ بر اثر تومور مغزی در بی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک زداینده . [ م ُ زَ / زِ ی َ دَ / دِ ] (نف  مرکب ) ملک زدای  : ای  ملک زداینده ٔ هر ملک زدایان ای  چاره ٔ بیچاره  و ای  مفزع  زوار. منوچهری .رجوع  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک  سلیمان . [ م ُ ک ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) مملکت  سلیمان .کشور سلیمان . خطه ٔ فرمانروایی  سلیمان . قلمرو حکومت  سلیمان  : ملک  سلیمان  اگر خراسان  بودچو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک  سلیمان . [ م ُ ک ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) مملکت  فارس . (دیوان  حافظ چ  قزوینی  ص  397). در تداول  شعرا مخصوصاً شعرای  فارس ، مملکت  فارس  باشد. (یاددا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چمن ملک حسن . [ چ َ م َ م َ ل ِ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  کاکاوند بخش  دلفان  شهرستان  خرم آباد که  در 39 هزارگزی  شمال  باختری  نورآباد و 2 هز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک المسعود. [ م َ ل ِ کُل ْ م َ ] (اِخ ) یوسف بن  محمد الکامل بن  الملک  العادل  ابی بکربن  ایوب  صاحب  یمن  (متوفی  به  سال  626 هَ . ق .). فرمانروا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک المنصور. [ م َ ل ِ کُل ْ م َ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع  به  شیرکوه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک المنصور. [ م َ ل ِ کُل ْ م َ ] (اِخ )(الَ ...) رجوع  به  ابوالجود اتابک  عمادالدین  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک المنصور. [ م َ ل ِ کُل ْ م َ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن  عمرالمظفربن  شاهنشاه  (متوفی  به  سال  617 هَ . ق .) دومین  از ملوک  ایوبی  حماة است . وی ...