 
        
            ملک 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLK 
    
							
    
								
        ملک . [ م َ ] (ع  مص ) بازداشتن  ولی  زن  را از نکاح . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).  ||  خمیر سخت  و نیکو کردن . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (از اقرب  الموارد). نیک  سرشتن  آرد. (المصادر زوزنی ): ملک  العجین  ملکاً؛ نیکو خمیر شد و سخت  خمیر گردید. (ناظم  الاطباء).  ||  توانا گردیدن  و قادر شدن  بچه  آهو بر پیروی  مادر. (از منتهی  الارب ) (ازاقرب  الموارد): ملک  ولد الظبی  امه ؛ توانا گردید بچه آهو و قادر شد بر پیروی  مادر خود. (ناظم  الاطباء).  ||  ملک  علی  الناس  امرهم ؛ پادشاه  مردم  شد و متولی  امور ایشان  گشت . (ناظم  الاطباء). ملک  علی  فلان  امره ؛ مستولی  بر امر فلان  گردید. (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ملک العادل  ثانی . [ م َ ل ِ کُل ْ دِ ل ِ ] (اِخ ) (الَ...) سیف الدین  ابوبکربن  اسماعیل بن  سیف الدین  ابوبکر الملک  العادل  ایوبی  پنجمین  از سلاطین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زنگنه ٔ ملک آباد. [ زَ گ َ ن ِ ی ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف  قشقایی . (از جغرافیای  سیاسی  کیهان  ص 83).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی آباد ینگی ملک . [ ع َ دِ ی ِ م ُ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  بزچلو از بخش  کمیجان  شهرستان  اراک  واقع در 6 هزارگزی  باختر کمیجان  و در سر راه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملک الشعرای  بهار. [ م َ ل ِ کُش ْ ش ُ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع  به  بهار شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پهلوان  ملک  غوری . [ پ َ ل َ م َ ل ِ ک ِ ] (اِخ ) نام  یکی  از سران  غازان خان . هنگام  قتل  صدر جهان  صدرالدین  احمد زنجانی ، روز یکشنبه  بیست  و یک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شاهنشاه  ملک  الملوک . [ هََ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ] (اِخ ) لقبی  که  به  الملک  العادل  سیف الدین  ابی بکر ایوبی  از طرف  الناصر عباسی  در سال  604 اعطا ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجی میرزا نصرالله ملکالمتکلمین (۱۲۳۹ – ۱۲۸۷) از خطبای مشهور دوره مشروطیت و در شمار یکی از اصلیترین واعظان مشروطه خواه شناخته شدهاست. او یکی از مدی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        . عبدالحمید ملک الکلامی معروف به امیرالکتاب (۱۲۶۲–۱۳۲۸ ه.ش) یکی از خوشنویسان ایران است. وی به نستعلیق، ثلث، نسخ، شکستهنستعلیق مسلط بود. او خطاطی مبت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        · ملکالشعرای بهار را به هیچ رشته ادبی نمیتوان منسوب داشت. او نویسنده، شاعر، روزنامهنگار، تاریخنویس، محقق، مترجم و منتقد سیاسی و اجتماعی است. در رش...