ذات
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḎʼT
    
							
    
								
        ذات یا زات در زبان اوستایی پایه ریزی شده و با گذشت زمان در زبان های ترکی ، هندی اروپایی و سامی نیز وارد شده است. در زبان کهن اوستایی زات یا زاتا در معنی درون و یا سرچشمه ی ذات بکار می رفت. بنابراین ، با وجود اینکه از سوی اعراب با دیکته ی عربی استفاده می شد و به زور جنگ دوباره به سرزمین زادگاهش ارسال شده ، با کشف این واقعیت در ریشه زات ، جای دارد به بازگشت ان به ایران ما به آن خوش آمد گفت... زات مزداد همان نقطه ی درون همه ی ماست که حافظ به خال تشبیه کرده...
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الصدر. [ تُص ْ ص َ ] (ع  اِ مرکب ) ورم  حادث  در حجاب  قاسم  صدر. یا گرد آمدن  ریم  در فضای  سینه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ورمی  است در پرده ٔ سین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الصدع . [ تُص ْ ص َ ] (ع  ص  مرکب ) زمینی  که  روئیدن  گیاه و تفجیر آب  و جز آن  آن  را شکافته  باشد. (المرصع).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الریش . [تُرْ ر ی  ] (ع  اِ مرکب ) گیاهی  است  ماننده  بقیصوم .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الریة. [ تُرْری  ی َ ] (ع  اِ مرکب ) درد شُش . (مهذب الاسماء). آماس  شش .  ۞  التهاب  و آماسی  در شش  با درد و سرفه  و تب  و تنگی  نفس . و صاحب  ک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الساق . [ تُس ْ سا ] (اِخ ) نام  موضعی  و نام  درختی  که  رسول  اکرم  صلوات  اﷲ علیه  در یکی  از غزوات  در زیر آن  نزول  کرده  و نماز گزارده  است ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات  آرام . [ ت ُ ] (اِخ ) نام  کوهی  است  به  دیار ضُباب . (منتهی  الارب ). اَکیمةُ دون الحوأب . (المزهر سیوطی ). اَکمةُ دون الحوأب  لبنی  ابی بکر....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات اسلام . [ ت ُ اَ ] (ع  ص  مرکب ) زمین  که  سلم  رویاند. زمین  سلم ناک .  ||  (اِخ ) نام  زمینی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات اکلیل . [ ت ُ اِ ] (ع  ص  مرکب ) چتری . تاجدار. ذواکلیل  (گیاه )  ۞ .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الاثل . [ تُل ْ اَ ] (اِخ ) اثل  نوعی  گز است  و صاحب  نصاب  گوید شوره  گز. و ذات الاثل  موضعی  است  در بلاد تیم  اﷲبن  ثعلبة و در این  مکان  میان...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الامر. [ تُل ْ اَ م َ ] (اِخ ) یکی  از غزوات  پیغامبر صلوات  اﷲ علیه . بلعمی  در ترجمه ٔ طبری  آرد: درذکر خبر غزو ذات الامر و کشتن  کعب بن  الاشرف...