ذات
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḎʼT
    
							
    
								
        ذات یا زات در زبان اوستایی پایه ریزی شده و با گذشت زمان در زبان های ترکی ، هندی اروپایی و سامی نیز وارد شده است. در زبان کهن اوستایی زات یا زاتا در معنی درون و یا سرچشمه ی ذات بکار می رفت. بنابراین ، با وجود اینکه از سوی اعراب با دیکته ی عربی استفاده می شد و به زور جنگ دوباره به سرزمین زادگاهش ارسال شده ، با کشف این واقعیت در ریشه زات ، جای دارد به بازگشت ان به ایران ما به آن خوش آمد گفت... زات مزداد همان نقطه ی درون همه ی ماست که حافظ به خال تشبیه کرده...
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ذات البطن . [ تُل ْ ب َ ] (ع  اِ مرکب ) آنچه  در شکم  بود از فضول .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات البعل . [ تُل ْ ب َ ] (ع  ص  مرکب ) زن  شوهردار.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات البهق . [ تُل ْ ب َ ] (اِخ ) موضعی  است  و رؤبة گوید: شذب  اخراهن  عن  ذات البهق . (الموشح  ص 319).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات البین . [ تُل ْ ب َ ] (ع  اِ مرکب ) مشترک  میان  دوتن  یا دو قوم . میان  دو کس  یا دو جماعت ، دوجانبه . دوجانبی ، دوطرفی . که  شامل  هر دو جانب  ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات البان . [ تُل ْ ] (اِخ ) قال  الطویق بن  عاصم  النمیری  : عرفت  لحبی  بین  منعرج  اللوی و اسفل  ذات البان  مَبداً و محضراًالی  حیث  فاض المذنبان  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الثری . [ تُث ْ ث ِ ] (اِخ ) جایگاهی  است  منسوب  به  ثری .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الجرف . [ تُل ْ ج ُ رُ ] (اِخ ) موضعی  است  و در آنجا جنگی  عبس  و یربوع  را بوده  است  و جایگاهی  است  در نزدیکی  مدینه . (المرصّع).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الجزع . [ تُل ْ ج ِ ] (اِخ ) موضعی  است . (المرصّع).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الجنب . [ تُل ْ جَم ْ ]  ۞  (ع  اِ مرکب ) درد پهلو. (مهذب  الاسماء). برسام . جُناب . نوعی  بیماری پهلو. درد و آماس  پهلو. ورم  حارّ مولم  در نواحی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ذات الجیش .[ تُل ْ ج َ ] (اِخ ) نام  وادیئی  است  در یک  منزلی  مدینه ٔ طیبة میان  ذوالحلیفة و برثان  و در این  ذات الجیش  گلوبند ام المؤمنین  عایشه ...