گذاشتن
نویسه گردانی:
GḎʼŠTN
چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از آواهای اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بوده و در پارسی دری خاهر خوانده می شود ولی نگارش پهلوی آن مانده است. همچین ث نیز از واج های اوستایی است و عربی نیست که امروزه در کیومرث مانده است. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
بباطن کسی گذاشتن . [ ب ِ طِ ن ِ ک َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کسی را واگذاشتن به نیت خود. به دعای بد سپردن . (آنندراج ).
چوب لای چرخ گذاشتن؛ میان پره های گردونه قطعه چوبی قرار دادن تا از حرکت آن جلوگیری کند. - || مجازاً، سنگ پیش پاانداختن . ایجاد مانع کردن، در مقابل پیشر...
بر طاق بلند گذاشتن . [ ب َ ق ِ ب ُ ل َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بر طاق بلند نهادن . به مرتبه ٔ اعلا رسانیدن و چیزی را کمال نمایش دادن . || چیزی ...
(اصطلاح عامیانه)
مشغول کردن شخص با کار بیهوده به صورتی که خود از بیهودگی آنچه انجام می دهد آگاه نباشد.
سرگرم کردن خود از طریق گماردن دیگری به کار بی...
ناف بر زمین گذاشتن . [ ب َ زَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) و ناف بر زمین نهادن . سنگین شدن بار حیوان به طوری که شکمش را بر زمین گذارد. (فرهنگ نظ...
خشتی به خیر گذاشتن . [ خ ِ ب ِ خ َ/ خ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بنای خیر کردن مانند ساختن آب انبار و پل و جز آن . (از ناظم الاطباء). عمارتی مثل...
شاخ به شاخ گذاشتن . [ ب ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) با کسی ، حاضر برای مقابله شدن . (فرهنگ نظام ). رجوع به شاخ به شاخ شدن با کسی شود.
قدم به میان گذاشتن . [ ق َ دَ ب ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) قدم در میان دو کس گذاشتن ؛ کنایه از واسطه شدن برای خیرخواهی طرفین . (آنندراج ) : خا...
سر در کون کسی گذاشتن . [ س َ دَ ن ِ ک َ گ ُت َ ] (مص مرکب ) مضطرب و بیقرار ساختن . (آنندراج ).
به قصد فریب کسی را تجلیل و تبجیل کردن (لغت نامه ی دهخدا )