اجازه ویرایش برای همه اعضا

گذاشتن

نویسه گردانی: GḎʼŠTN
چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از آواهای اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بوده و در پارسی دری خاهر خوانده می شود ولی نگارش پهلوی آن مانده است. همچین ث نیز از واج های اوستایی است و عربی نیست که امروزه در کیومرث مانده است. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
زمین گذاشتن . [ زَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بر زمین نهادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || استعفا کردن . ترک کردن . (یادداشت ایضاً).
عقیم گذاشتن . [ ع َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بی نتیجه کردن . بی ثمر قرار دادن . رجوع به عقیم شود.
پا بدو گذاشتن . [ ب ِ دَ / دُو گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) غفلةً بسرعت گریختن .
در فرهنگ کوچه -بازار یعنی کسی را به هیچ و پوچ مشغول و گرفتار کردن، دنبال نخود سیاه فرستادن مشغول کردن شخص با کار بیهوده به صورتی که خود از بیهودگی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
میراث گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ارث گذاشتن . اموال یا املاک و جز آن از خود به مرگ برجای گذاشتن وراث را.
بیرون گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیرون کردن . خارج کردن . || رها کردن . جاری ساختن . گرفتن (خون ): بخلاف اشارت و مشاورت طبیب که ایش...
بازپس گذاشتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) عقب نهادن . بدنبال گذاشتن . پشت سرگذاشتن . تخلیف . (دهار). رجوع به بازپس نهادن و بازپس هشتن شود.
امانت گذاشتن . [ اَ ن َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سپردن چیزی به امانت بکسی . || سپردن مرده بطور موقت بگوری تا سپس بجای دیگر نقل کنند.
تاریخ گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ۞ زمان نامه یا قرارداد یا اتفاقی را بر اساس مبداء تاریخی معین ذکر کردن .
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۱ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.