اجازه ویرایش برای همه اعضا

گذاشتن

نویسه گردانی: GḎʼŠTN
چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از آواهای اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بوده و در پارسی دری خاهر خوانده می شود ولی نگارش پهلوی آن مانده است. همچین ث نیز از واج های اوستایی است و عربی نیست که امروزه در کیومرث مانده است. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
رشک گذاشتن . [ رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رشک افتادن . تخم شپش به موی افتادن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رشک افتادن شود.
خوار گذاشتن . [ خوا / خا گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مهمل گذاشتن . (یادداشت مؤلف ) : مر آن کرم را خوار نگذاشتندبخوردنْش نیکو همی داشتند. فردوسی .نه ...
داغ گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اثر داغ پدید آوردن بر. داغ کردن : کوش تا دل بتماشای جهان نگذاری داغ افسوس بر آئینه ٔ جان نگذاری . صائ...
دام گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب )دام گستردن . دام پهن کردن . دام نهادن . تله نهادن .
دست گذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) قرار دادن دست . نهادن دست : مسح ؛ دست گذاشتن بر چیزی روان یا آلوده جهت دور کردن آلودگی آن .- دست گ...
خال گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) خال بر روی بشره گذاشتن مرتزیین را. || نقطه بر چیزی گذاشتن . || لکه ٔ بدنامی بر کسی نهادن . نسبت فس...
پیش گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) برابر گذاشتن . نزدیک قرار دادن . روبروی نهادن . || گذاشتن که بحضور رود. بار دادن . گذاشتن که بر شخص درآی...
ختم گذاشتن . [ خ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب )مجلس تعزیت برای کسی برپاداشتن . برای مصیبت کسی مجلس گرفتن . مجلس ترحیم گذاشتن . مجلس یادبود برای ...
تخت گذاشتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مردن . درگذشتن . سقوط کردن از سلطنت : جوزا گریست خون که عطاردببست نطق عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت...
تخم گذاشتن . [ ت ُ گ ُت َ ] (مص مرکب ) تخم گذاری . بیضه نهادن مرغان و دیگر جانوران تخم گذار. رجوع به تخم گذار و تخم گذاری شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۱ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.