گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه واژه معنی افراط و تفریط افراط و تفریط. از حد تعادل، یا معقول، در گذشتن در انجام امور، چه از طریق زیاده روی نمودن ( افراط ) و چه از طریق کوتاهی نمودن ( تفریط ). رجوع شود به... اوزان و مقادیر اوزانْ وَ مَقادیر، اصطلاحى در تمدن اسلامى برای واحدهای اندازهگیری کمیتهای گوناگون. اندازهگیری حجم با پیمایش یا «کیل»، در گذشته، افزون... خیرات و مبرات خیرات و مبرات. کارهای سخاوتمندانه و بزرگوارانه. در اینجا «خیرات» جمع «خیر» است و «مبرات» جمع «مبرة». رجوع شود به تبرع. (نگاه کنید به: خیرات ریشه تاریخ... اصلاق و نسبیت این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعدی و تفریط» این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. کژ دار و مریز دست به عصا رفتن؛ کنایه از رفتار با احتیاط بخاطر شرایط موجود: تصور کنید یک لیوان آب دستتان است در صورتی که کژ است مراقب باشید که نریزد و این عبارت به ا... درائی و دوزائی درائی و دوزائی .[ دَرْ را / دِرْ را ی ُ ] (حامص مرکب ) رتق و فتق . عمل درا دوزا. رجوع به درا دوزا، و درا و دوزا شود. و قس علی هذا و قس علی هذا. [ وَ ق ِ ع َ لا ها ذا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) (از: «و» عطف + قس ، فعل امر + علی + هذا) قیاس کن بر این . هاج و واج شدن هاج و واج شدن . [ ج ُ ش ُ ] (مص مرکب ) سرگردان شدن . متحیر شدن . || گیج شدن . هست و بود کردن هست و بود کردن . [ هََ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اکتفا بر چیزی موجود کردن ، مثلاً کرباسی به خیاط دهند تا جامه قطع کند، اوگوید: کرباس کم است . گو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵۶ ۱۵۷ ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ صفحه ۱۶۱ از ۲۱۴ ۱۶۲ ۱۶۳ ۱۶۴ ۱۶۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود