اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یک گروه از طریقه های حمل و نقل که استفاده از آن برای عموم آزاد است. و عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه از آن استفاده کنند. حمل و نقل همگانی.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مواجه بودن، رو در رو بودن
۵۳ نفر در اصطلاح به اولین زندانیان سیاسی گفته می‌شود که در دوران رضاشاه در سال ۱۳۱۶ خورشیدی بازداشت شدند. این زندانیان که اکثرا در زندان قصر محبوس بود...
ساکنان اصلى اسپانیاـ‌ بر خلاف آن چه از «گت» ها دیده بودند ـ ‌در مسلمانان اخلاق نیکو و برخورد درست را دیدند . و همین امر باعث اسلام آوردن آنان گردید از...
اینکه/این که: که در [اینکه] حرف ربط است؛ مانند: اینکه می گویند آن خوشتر ز این یار ما این دارد و آن نیز هم (حافظ)؛ ولی اگر به معنی این چیزی که یا این ک...
دانش مکانیک نزد مسلمانان «علم الحیل» خوانده مى‌شد. علم حیل، دانش یا شناخت ابزارهاى شگردساز در اصطلاح پیشینیان بود که بر اساس آن، معرّف آشنایى با انواع...
کوه در زبان سنسکریت کوته kuṭa (نقطه زیر t نشانگر آن است که گویش آن از برخورد نوک زبان با سقف دهان است؛ کمی عقب تر از جایی که ت معمولی پدید می آید) بود...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.