گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه واژه معنی خاطرات و خطرات خاطرات و خطرات کتابی است شامل خاطرات و شرح زندگانی مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) از رجال اواخر دوران قاجار تا اوایل دوران پهلوی که به نثر نوشته شده است.... مراقبت و تنبیه مراقبت و تنبیه (به فرانسوی: Surveiller et punir) با عنوان فرعی زایش زندان (به فرانسوی: Naissance de la prison) عنوان کتابی است از میشل فوکو، فیلسوف فر... درانه و دوزانه درانه و دوزانه . [ دَرْ را ن َ / ن ِ وُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) راتق و فاتق در امور. درادوزا. دران و دوزان : درانه و دوزانه به سر... دامبول و دمبول دامبول و دمبول . [ ل ُ دُ ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) دامبول و دیمبول . حکایت آواز و ضرب و دورویه و تنبک و نقاره و مانند آن در عروسی ها و خان... داد و ستد کردن داد و ستد کردن .[ دُ س ِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سودا کردن . معامله . دارامب و درومب دارامب و درومب . [ب ُ دُ رُ ] (صوت مرکب ) در اصطلاح عوام نماینده ٔ صوت نقاره و ضرب و جز آن باشد که در عروسی و جشن بکار آید. چنانکه گوییم :... خوش قد و قواره خوش قدو قواره . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ ق َ رِ / رَ ] (ص مرکب ) خوش قد. خوش قامت . متناسب القامه . خوش و بش کردن خوش وبش کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمد گفتن . احوال پرسیدن . (یادداشت مؤلف ). خوش چشم و ابرو خوش چشم و ابرو. [ خوَش ْ / خُش ْ چ َ / چ ِ م ُ اَ ] (ص مرکب ) آنکه چشمان و ابروهای نیکو دارد. زیباروی . با چشمان قشنگ . خورد و برد کردن خورد و برد کردن . [ خوَرْ / خُرْ دُ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افراط کردن . ریخت و پاش بیهوده کردن : علم خورد و برد کردن در خور گاو و خر است سوی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶۱ ۱۶۲ ۱۶۳ ۱۶۴ ۱۶۵ صفحه ۱۶۶ از ۲۱۵ ۱۶۷ ۱۶۸ ۱۶۹ ۱۷۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود